- مریم مهرزاد – در خیابانهای شلوغ تهران، مردی با دستهای خالی از یک بنگاه املاک بیرون میآید. نفس عمیقی میکشد، گوشیاش را در میآورد، حساب بانکیاش را چک میکند. عددها سرد و بیجان روی صفحه برق میزنند: کافی نیست.
او تنها نیست. هر تابستان، هزاران خانواده ایرانی پا به میدان جنگی نامرئی میگذارند: جنگ با اجارههای سرسامآور. هر قرارداد تازه، هر عددی که پشت شیشهها مینشیند، نبض دلشان را تندتر میکند.
دولت، که میداند این درد چقدر عمیق است، نسخهای کوتاهمدت مینویسد: وام ودیعه مسکن. وامی که قرار است مثل بادی به آتش، شعلهها را برای مدتی خاموش کند. اما همه میدانند که این فقط یک وقفه است؛ آتش زیر خاکستر هنوز زنده است.
داروی موقت برای دردی قدیمی
دکتر سهرابی، که سالهاست بازار مسکن را زیر ذرهبین دارد، میگوید: «این وامها شاید ۱۰۰ یا ۲۰۰ میلیون تومان باشند، اما کنار اجارههای ماهانه ۱۰ یا ۱۵ میلیون تومانی، یعنی فقط چند ماه نفسکشیدن.» او دستهایش را باز میکند و آهی میکشد: «تازه همین نفسکشیدن هم با قسطهای ماهانه و سود ۱۸ درصد همراه است.»
برای دکتر سهرابی، این قصه بارها و بارها تکرار شده است. «مشکل فقط پول نیست؛ مشکل همان زخمی است که سالهاست عمیقتر میشود: کمبود خانه برای اجاره، دلالی بیپایان، نبود سیاستهای حمایتی. وام، فقط روی زخم را میپوشاند؛ درمانش نمیکند.»
بار تازه روی دوش خسته
اما دکتر مژگان رضایی، پژوهشگر اقتصاد خانواده، زاویهای دیگر را نشان میدهد.
«بله، وام برای شروع خوب است. اما قسطهایش چطور؟ برای خانوادهای که همین حالا به سختی اجاره را میدهد، اضافهشدن یک قسط دیگر یعنی ایستادن روی لبه پرتگاه.»
او با نگاهی جدی میگوید: «اگر فقط به وام بسنده کنیم، مثل این است که به بیماری که سالها درد کشیده، فقط یک قرص مسکن بدهیم و بگوییم خوب شدی.»
فردای اجارهنشینی؛ بنبست یا امید؟
تصور کن: خانوادهای که تابستان بعد، دوباره با جیبهای خالی، جلوی همان بنگاه میایستد. نگاهی به عددهای جدید میاندازد. به یاد وام میافتد. و حس میکند دوباره در همان چرخه افتاده است؛ چرخهای که هربار سختتر، تنگتر و بیرحمتر میشود.
اما آیا باید همینجا متوقف شویم؟ نه. اگر بخواهیم تصویر را عوض کنیم، باید به سراغ سیاستهای واقعی برویم: ساخت خانههای بیشتر برای اجاره، کنترل سوداگری، قراردادهای عادلانه، و مهمتر از همه، دیدن مستأجران نه فقط بهعنوان عددهایی روی کاغذ، بلکه بهعنوان انسانهایی که هر شب زیر سقفهای کوچکشان، رؤیای آرامش میبافند.