امین مرادآبادی – در دل اقتصاد هر کشوری، سیستم بانکی همانند شریانهای حیاتی عمل میکند. اما وقتی این شریانها دچار گرفتگی شوند، کل پیکره اقتصادی تحتتأثیر قرار میگیرد. این روزها عبارت «ناترازی بانکی» در محافل اقتصادی و حتی رسانههای عمومی کشور بهوفور شنیده میشود. اما این ناترازی دقیقاً چیست، چرا شکل گرفته و چه راههایی برای عبور از آن وجود دارد؟ این گزارش تلاشی است برای ارائه تصویری شفاف، توصیفی و جامع از این چالش
ناترازی بانکی یعنی چه؟
به زبان ساده، ناترازی بانکی یعنی زمانی که داراییها و بدهیهای یک بانک با هم همخوانی ندارند. مثلاً بانک منابعی (سپردهها) جذب میکند که عمدتاً کوتاهمدت هستند، اما این منابع را در قالب وامهای بلندمدت صرف میکند. نتیجه؟ اگر سپردهگذاران بهطور گسترده بخواهند پولشان را برداشت کنند، بانک دچار کمبود نقدینگی میشود.
این مشکل، اگر فقط در یک یا دو بانک باشد، شاید بحرانی ایجاد نکند؛ اما وقتی به سطح کل سیستم بانکی میرسد، اقتصاد کشور با لرزشی جدی مواجه میشود.
دلایل اصلی ناترازی بانکی در کشور
کارشناسان دلایل متعددی را برای ناترازی نظام بانکی کشور برمیشمارند که میتوان آنها را در چند دسته کلی توصیف کرد:
تسهیلات تکلیفی و وامهای دستوری
بانکها به دستور دولت یا نهادهای بالادستی وامهایی را پرداخت میکنند که بازگشت آنها تضمینشده نیست. این وامها معمولاً به بخشهای پرریسک اقتصاد یا با نرخ بهره غیرواقعی داده میشوند و در نهایت تبدیل به بدهی معوق و مطالبات غیرجاری بانکها میشوند.
نرخهای بهره دستوری و غیرواقعی
وقتی دولت نرخ سود سپرده و تسهیلات را به شکل دستوری تعیین میکند و این نرخها با واقعیت بازار همخوانی ندارند، بانکها عملاً با سود منفی فعالیت میکنند.
حجم بالای مطالبات غیرجاری (Non-performing loans)
بخش بزرگی از وامهایی که بانکها دادهاند، بازپرداخت نمیشوند و عملاً به داراییهای منجمد و بیخاصیت تبدیل میشوند.
بنگاهداری بانکها
بانکها بهجای تمرکز بر واسطهگری مالی، خود وارد فعالیتهای بنگاهداری و سرمایهگذاریهای غیرشفاف شدهاند. این فعالیتها هم نقدشوندگی پایین دارند و هم با نوسانهای بازار آسیبپذیر هستند.
عدم نظارت مؤثر و شفافیت پایین
ضعف در نظارت بانک مرکزی و نبود استانداردهای حسابداری و گزارشدهی شفاف، باعث شده بخش بزرگی از مشکلات پنهان بماند و بهموقع درمان نشود.
پیامدهای ناترازی بانکی
ناترازی بانکی صرفاً یک مشکل داخلی بانکی نیست؛ بلکه اثری دومینویی بر اقتصاد کلان دارد:
- افزایش نقدینگی و دامنزدن به تورم
- کاهش اعتماد عمومی به بانکها
- تضعیف ارزش پول ملی
- رشد بازارهای غیرمولد (مانند سفتهبازی در مسکن و ارز)
- نیاز مستمر به کمکهای مالی و خط اعتباری از بانک مرکزی (پایه پولی)
راهکارهای پیشنهادی برای رفع ناترازی بانکی
کارشناسان اقتصادی برای عبور از این بحران، بستهای از راهکارهای کوتاهمدت و بلندمدت را پیشنهاد میکنند:
اصلاح ساختار سرمایه بانکها
افزایش سرمایه بانکها، واگذاری داراییهای منجمد و فروش اموال مازاد برای بهبود ترازنامه.
تقویت نظارت بانک مرکزی
استقلال واقعی بانک مرکزی، ارتقای استانداردهای نظارتی و حسابرسی، و اعمال جریمههای جدی برای بانکهای متخلف.
بازنگری در نرخهای بهره
بازارمحور کردن نرخهای بهره برای متعادلسازی جذب سپرده و پرداخت تسهیلات.
مدیریت مطالبات غیرجاری
ایجاد بانکهای بد (Bad Banks) برای تجمیع و تسویه مطالبات معوق، اجرای برنامههای جدی بازپرداخت بدهیها.
مهار بنگاهداری بانکها
ملزمکردن بانکها به خروج از فعالیتهای اقتصادی غیرمرتبط و تمرکز بر نقش واسطهگری مالی.
افزایش شفافیت اطلاعاتی
توسعه سامانههای آنلاین نظارت مالی و الزام به انتشار اطلاعات شفاف برای آگاهی عموم و سهامداران.
دکتر شریفی درباره ریشههای ناترازی میگوید:«وقتی سالها بدون توجه به واقعیتهای اقتصادی، بانکها مجبور به پرداخت تسهیلات تکلیفی شدند، باید امروز انتظار میداشتیم که ترازنامههایشان به بمب ساعتی تبدیل شوند. حل این مشکل فقط با دستورات مقطعی ممکن نیست؛ ما نیاز به یک اصلاح عمیق، حتی دردناک داریم.»
او تأکید میکند:اگر ناترازیها ادامه پیدا کنند، دیر یا زود به بحران فراگیر بانکی میرسیم. اما هنوز فرصت برای اصلاح وجود دارد؛ به شرطی که سیاستگذار جسارت تصمیمگیریهای سخت را داشته باشد.»
ناترازی سیستم بانکی نه یک مشکل صرفاً مالی، بلکه یک چالش کلان برای اقتصاد کشور است. ریشههای آن در سیاستهای غلط، ضعف نظارت و فشارهای سیاسی نهفته است. اگرچه حل آن نیاز به اصلاحات عمیق و دردناک دارد، اما با اتخاذ بستههای سیاستی دقیق و علمی میتوان از بحرانی بزرگتر جلوگیری کرد.