به گزارش پایگاه خبری و اطلاع رسانی “خبرتصویری” غلامرضا کیامهر در گفت وگو با دیپلماسی ایرانی بر این باور است که متاسفانه وضعیت به جایی رسیده است که اکنون جامعه کوچکترین اعتماد و توجهی به وعدهها، مواضع، سخنان و قول های مسئولین ندارند. لذا تا دیر نشده و این سرمایه اجتماعی یعنی اعتماد مردم به طور کامل از بین نرفته است باید مسئولین به فکر اصلاح اساسی و بنیادین سیاست، دیپلماسی و اقتصاد باشند. باید این اعتماد بازسازی شود.
دیپلماسی ایرانی – اگر چه برخی از کارشناسان و اقتصاددانان معتقدند که اساسا وضعیت این روزهای بازار ارز و تب دلار ارتباطی به پارامتر دیپلماسی و اقتضائات سیاست خارجی ندارد. اما بی گمان نمی توان تحولات ارزی هفته جاری را بی ارتباط به اقدام جمعه گذشته شورای حکام آژانس دانست. چون در واکنش روانی بازار به اقدام شورای حکام آژانس در تصویب قطعنامه به اصطلاح توبیخی تروئیکای اروپا که جمعه گذشته صورت گرفت از ابتدای هفته جاری شاهد افزایش نرخ دلار و دیگر ارزها در بازارهای داخلی بودیم به گونهای که سهشنبه هفته جاری دلار بی سابقه ترین قیمت یعنی ۲۰ هزار و ۵۳۰ تومان را به جای گذاشت. این در حالی است که از چهارشنبه شاهد سیر نزولی قیمت ها به خصوص دلار در بازار هستیم. در این راستا صرافیهای بانکها دیروز پنجشنبه همزمان با کاهش قیمت ارز در بازار آزاد، قیمت خرید و فروش دلار و یورو را نسبت به روز قبل تر آن یعنی چهارشنبه کاهش دادند. پیرو این نکته قیمت دلار در صرافی های بانکی که با افزایش قیمت ها در بازار وارد کانال ۱۹ هزار تومانی شده بود، از صبح دیروز پنچ شنبه به کانال ۱۸ هزار تومان بازگشت. برهمین اساس در این صرافی ها قیمت دلار برای فروش ۱۸ هزار و ۸۵۰ تومان اعلام شد. این صرافیها دلار را از مردم با قیمت ۱۸ هزار و ۸۰۰ تومان خریداری کردند. با این وجود هنوز نمی توان در خصوص آینده بازار ارز و ایجاد ثبات در این بازرا با قاطعیت سخن گفت. چرا که شیب صعودی و یا نزولی ارز در بازارهای داخلی منبعث از پارامترهای متعدد سیاسی، دیپلماتیک، امنیتی و غیره است. از این رو دیپلماسی ایرانی برای بررسی آن چه که در بازار ارز در هفته جاری گذشت، گفت وگویی را با غلامرضا کیامهر، روزنامه نگار و تحلیلگر اقتصادی پی گرفته است که در ادامه می خوانید:
از ابتدای هفته جاری شاهد بودیم که بازار وضعیت ملتهبی پیدا کرد به گونه ای که تا اواسط هفته یعنی سه شنبه یک شیب تند نرخ ارز و به خصوص دلار رکورد ۲۰ هزار و ۵۳۰ تومان را به جای گذاشت که به تبع آن التهابات جدی در دیگر بخش های اقتصادی و به ویژه معیشت مردم به وجود آمد. اما سیر نزولی که در دو روز پایانی کاری (چهارشنبه و پنجشنبه) شکل گرفت قدری از شدت بحران کاست. اگر چه هنوز نمی توان در خصوص ثبات این سیر نزولی با قاطعیت سخن گفت. اما از نگاه شما اساسا شرایط کنونی بازار ارز تا چه اندازه متاثر از پارامترهای خارجی و به خصوص سیاست خارجی و دیپلماسی است؟ آیا رشد قیمت های که از شنبه شروع شد واکنش روانی بازار ارز به تصویب قطعنامه به اصطلاح توبیخی تروئیکای اروپا که جمعه گذشته صورت گرفت، بود؟
مسئله فراتر از تحولات هفته جاری در بازار ارز و ارتباط آن با تصویب قطعنامه در شورای حکام آژانس است. چون آنچه، نه در طول هفته، بلکه چند هفته اخیر شاهد بودیم بی شک دال بر رها شدگی بازار ارز بود. یعنی عملاً شاهد آن بودیم که سیاستهای بانک مرکزی و مواضع آقای همتی در مقام رئیس کل بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران هیچگونه تاثیری در وضعیت بازار ارز نداشت. البته گویا خود بانک مرکزی هم، نه تمایل و نه توان دخالت و مدیریت بازار ارز ندارد. هر چند بخشی کارشناسان دلایل متعددی برای این انفعال دولت در بازار ارز مطرح کرده اند، اما نهایتا این انفعال عملاً نشان از این دارد که آینده اقتصادی ایران به شدت ملتهب، حساس و غیر قابل پیش بینی است. پس نمی توان روی کاهش قیمت ۱۰۰۰ تا ۲۰۰۰ تومانی دو روز گذشته دلار در بازار ارز حساب باز کرد و بر این مبنا تحلیلی برای آغاز روند کاهشی قیمت ها داشت. چرا که تمام پارامترهایی که باعث رشد قیمت ارز در بازارهای داخلی شد کماکان به قوت خود باقی است. مضاف بر اینکه همچنانی که اشاره داشتم دولت هم، نه بنا و نه توان دخالت و مدیریت بازار ارز را ندارد. لذا امکان این که از فردا شنبه شاهد سیر صعودی مجدد نرخها در بازار ارز باشیم، وجود دارد. ضمن اینکه ما شاهد هستیم که واقعیات بازار ارز دقیقاً خلاف گفتههای رئیس بانک مرکزی را ثابت می کند. آقای همتی از آغاز سال شمسی مرتباً از ذخیره های بالای ارزی در بانک مرکزی سخن میگفت، اما گویا یکی از عوامل موثر در افزایش نرخ ارز طی یکی دو ماه گذشته کاهش عرضه آن از سوی بانک مرکزی، آن هم به دلیل نبود منابع ارزی لازم در اختیار بانک مرکزی بود. از طرف دیگر وضعیت کنونی نشان می دهد که حتی دیگر منابع کشوری مانند صندوق ذخیره ارزی هم در این شرایط بنایی برای تعدیل و مدیریت بازار ارز ندارد. اگر صندوق ذخیره ارزی برای روز مبادا است، باید پرسید که آیا این روزها برای اقتصاد و به خصوص معیشت کشور روز مبادا نیست؟ آیا روزهایی از این سخت تر در پیش است که مسئولین به فکر تزریق ارز به بازار و ایجاد تعادل میان عرضه و تقاضای بازار نیستند؟ آن هم در شرایطی که مقام معظم رهبری امسال را سال جهت تولید نام گذاری کردند. لذا برای صنعت و تولید کشور که به شدت ارز محور است باید این انتظار را داشت که این شعار، نه تنها احتمال دارد که بر زمین بماند، بلکه حتی ما برای تامین اساسی ترین نیازهای اقتصادی و معیشتی مردم نیز با چالش مواجه شویم. زمانی که به اذعان تمام کارشناسان، اقتصاددانان، اساتید دانشگاه و حتی مقامات مسئولین دولتی بیش از ۸۰ درصد مواد اولیه، نهاده ها و ماشین آلات و ابزار تولید در کشور ما باید از خارج و توسط ارز و به خصوص دلار تامین می شود بیشک با این وضعیت در بازار ارز تکلیف تولید در کشور روشن است.
در این شرایط قطعاً نمیتوان گفت که اقتصاد و معیشت کشور بی ارتباط با تحولات دیپلماتیک و سیاست خارجی است. پس شرایط ناشی تحریم اثر گذار است به گونه ای که توان خرید مردم برای کالاهای مصرفی به شدت کاهش یافته است و در کنار آن استطاعت خرید حتی برخی وسایل خانگی را هم ندارند. به موازات آن نبود برخی قطعات به واسطه تحریم ها سبب شده است که هزینه تعمیر وسایل مردم هم به شدت افزایش پیدا کند. یعنی تعمیر یخچال، تلویزیون، ماشین لباسشویی به اندازه خرید خود آن وسیله هزینه بردار است. چرا که قطعات آن در کشور وجود ندارد. برای مثال اگر گشتی در سطح شهر بزنید به شکل چشم گیری شاهد از کار افتادن پله های برقی، آن هم به دلیل نبود قطعات هستید. چون شهرداری نیز برای تعمیر آن باید قطعات را در شرایط تحریمی با دلار از خارج وارد کند. پس تحریم اثرگذار است. من فقط خواستم مثال ملموسی برای آن بزنم وگرنه که آثار تحریم و ارز محور بودن در همه بخش های تولید و اقتصاد کشور به شدت مشهود است. البته این نکته نیز لازم به ذکر است که در کنار تمام این شرایط عاملی که باعث شده اقتصاد و معیشت کشور به این روز بیفتد ناشی از سوء مدیریت مقامات و مسئولین کشوری است که باعث شده ما با یک بن بست و بحران در حوزه اقتصاد و معیشت در کشور روبه رو باشیم. اتفاقا در این راستا تحریم ها بهانه و توجیه خوبی را برای بی کفایتی و ناکارآمدی مسئولین ایجاد کرده است و هر جا سخن از ناتوانی باشد، مقامات این وضعیت را به تحریم ها گره می زنند. پس مدیریت حل بحران چه می شود؟ در شرایط عادی که مدیریت توسط هر فردی قابل اجرا است. در بحران هاست که عیار مدیریتی مسئولین مشخص می شود که متاسفانه با توجه به خروجی تصمیمات و وضعیت به شدت بحرانی اقتصادی و معیشتی کشور نشان میدهد که مقامات و مسئولین دولتی و فرادولتی هیچ گونه توان حداقلی برای مدیریت کشور در وضعیت بحرانی را ندارد. گرانی، کمبود، رکود، بی ثباتی اقتصادی، نبود مدیریت، سوء تدبیر بیداد می کند. در این شرایط کدام تولید کننده جرات خرید مواد اولیه تولید را دارد؟ از آن مهمتر مردم با کدام قدرت اقتصادی توان خرید این محصولات و فرآورده ها را دارند؟ گران شدن دلار تنها روی خرید قطعات، مواد اولیه و نهاده های تولید کننده که اثر گذاری نیست، روی کوچک شدن سفره های مردم و کاهش شدید توان خرید جامعه اثر گذار است. شما ببینید چه فاجعه ای برای ریال ایرانی طی ۱۰ سال گذشته روی داده است. دویست هزار ریال برای یک دلار؟ حال در این شرایط کشور می تواند از قدرت روز افزون دم بزند؟ من تعجب می کنم که چگونه برخی از حضرات این سخنان را مطرح می کنند؟ البته آقایان که درد تحریم و مشکلات معیشتی مردم را ندارد. چون هیچ سوارهای از حال پیاده خبر ندارد. جامعه ما در ارتباط با میزان درآمدها، هزینه زندگی و میزان برخورداری از مواهب آن به یک جامعه کاملا دوقطبی متشکل از قشر مرفه و قشر فقیر تبدیل شده است که متاسفانه بخشی از مدیران ارشد دیوانسالاری دولتی و فرادولتی با حقوق و مزایای گزافی که دریافت میکنند، در قطب مقابل قشر فقیر جامعه قرار دارند.
پیرو بخش پایانی گفته هایتان که به قدرت کشور در سطح منطقه و جهان اشاره کرید. از نگاه شما اساسا اقتضائات بازار ارز چه آثاری بر پارامتر قدرت بیرونی کشور خواهد داشت؟
قطعاً افزایش نرخ ارز و به تبع آن بی ارزش شدن پول ملی کشور از ابعاد مختلف میتواند قدرت ایران را تحت الشعاع قرار دهد چون در نگاه اول بالا رفتن نرخ ارز، کاهش ارزش ریال، کوچک شدن سفره مردم و ناتوانی قدرت معیشتی میتواند به گسل حاکمیت و دولت با ملت بینجامد. زمانی که جامعه از عملکرد، تصمیمات و سوء تدبیر مسئولین ناراضی باشند به موازاتش دولت ها از میزان اثرگذاری کمتری در تحولات جهانی برخوردار خواهند شد. چراکه از پشتوانه اجتماعی مردم بی بهره اند. از طرف دیگر آن بخش حیثیتی که جنبه ملی پیدا می کند به واسطه بی ارزش شدن ریال کشور نیز قطعاً در کاهش قدرت کشور اثر گذار است. در این راستا سه پارامتر زبان، پرچم و پول هر کشور می تواند باعث شود که آن کشور از درجه تعیین کنندگی بالایی در مناسبات جهانی برخوردار باشد. یعنی زبان، پرچم و پول هر کشور مظهر عظمت آن کشور در جهان است. اگر اکنون ایالات متحده آمریکا قدرت اول اقتصادی جهان به شمار می رود به دلیل آن است که بیش از دو سوم مراودات پولی و بانکی در جهان توسط دلار آمریکا شکل میگیرد. این عامل خود به خود باعث می شود که ایالات متحده آمریکا کماکان به عنوان قدرت اقتصادی در مناسبات جهانی اثرگذار باشد. حال باید پرسید که ایران که باید دویست هزار ریال خود را برای یک دلار آمریکایی بدهد می تواند چه سطحی از تعیین کنندگی در تحولات جهانی را داشته باشد؟!
بله پرچم کشور در بزرگترین ابعاد و با بلندترین پایه ها در سطح شهر افراشته شده است، اما مسئولین کاری کردند که ریال کشور یکی از بی ارزش ترین واحدهای پولی جهان شود به گونهای که اکنون ارزش پول افغانستان به مراتب بیشتر از ایران است. شاید برخی از مسئولین مانند دولت اعتقاد دارند که مشکل اقتصادی ما به واسطه صفرهای زیاد پول کشور است. در صورتی که آقایان فراموش کرده اند که ریال ایران از اول با این میزان از صفر مواجه نبود. پس مشکل صفر اضافه نیست. مشکل سوء مدیریت اقتصادی و نادیده گرفتن واقعیت جهانی است. مطمئن باشید اگر این صفرها از اقتصاد کشور حذف شوند با همین شرایط دوباره این صفرها به اقتصاد کشور باز میگردند. این آدرس غلط دادن به مردم و خود مسئولین است. بنابراین اگر قیمت ارز کنترل شود و شرایط به سال ۹۲ که دولت یازدهم زمام امور را در دست گرفت باز نگردد، قطعاً نه در کشور تولیدی صورت خواهد گرفت، نه رشد صنعتی شکل میگیرد و بعد از این حتی برای واردات اساسی ترین کالاها و نیاز کشور نیز با مشکلات و چالشهای جدی مواجه خواهیم بود کما این که دولت امروز با این چالش ها مواجه است. با این کاهش شدید بهای نفت در بازارهای جهانی و استمرار شیوع کرونا که به نظر می رسد به این زودی ها آثار آن از اقتصاد و معیشت پاک نخواهد شد ما با این وضعیت روبه رو هستیم که باید منتظر شرایط بدتری باشیم. بی شک اقتصاد و معیشت را نمیتوان با شعار، خط و نشان کشیدن برای آمریکا و نگاه ایدئولوژیک مدیریت کرد. رشد اقتصادی و بهبود وضعیت معیشت مردم به کار اقتصادی، برنامه ریزی، درک سیاسی و بینش درست از واقعیات دیپلماتیک نیاز دارد. در کنار آن باید سوءمدیریت های مسئولین از بین رود. مضاف بر اینکه گسل جامعه با مقامات نیز باید به شدت کاهش پیدا کند. برای من واقعاً جای سوال است که چگونه این تناقض در ایران می خواهد حل شود که از یک سو ما مرتبا به دنبال خط و نشان کشیدن و قدرت نمایی در برابر ایالات متحده آمریکا هستیم، پرچم این کشور را آتش می زنیم، زیر پا میگذاریم و هر روز شعار مرگ بر آمریکا سر می دهیم، اما در عین حال پول همین کشور تعیین کننده وضعیت اقتصادی و معیشتی کشور است و اقتصاد ما به شدت با نرخ دلار آمریکا بالا و پایین می شود. در کنارش تمام دغدغه دولت و مسئولین آن شده است که دلار آمریکا را از چه کانالی برای تامین مواد اولیه، مایحتاج مردم و کالاهای اساسی تامین کنند. نمی شود پرچم آمریکا را آتش زد و زیر پا گذاشت بعد دغدغه شب و روز مسئولین تامین دلار باشد و دلار را روی سرشان بگذارند.
فارغ از این نکات و در بُعد داخلی به باور شما تا چه اندازه تامین کسری بودجه شدید دولت در سال جاری می تواند باعث این رشد نرخ ارز شود. خصوصا که انفعال معنادار دولت و بانک مرکزی می تواند موید این واقعیت باشد که مسئولین به فکر رشد بیشتر قیمت ها برای تامین بخش بزرگ تری از کسری بودجه هستند؟
واقعیت آن است زمانی که کشورهای جهان به فکر کوچک کردن دولت ها و کاهش شدید میزان تصدی گری و دخالت دولت در امور اقتصادی و معیشتی هستند ما شاهد بزرگ شدن دولت و به تبع آن قدرتمند شدن بروکراسی اداری و دولتی و نیز دخالت روزافزون بخش های دولتی و شبه دولتی در حوزه اقتصاد و معیشت کشور هستیم. برای تامین هزینههای این دولت بزرگ که در همه کارهای اقتصادی دست به تصدیگری و دخالت زده احتیاج به نقدینگی جدی است. برای تامین این میزان از نقدینگی و هزینه های ریالی بالا، دولت چاره جز انجام کار نداشته است؛ ابتدا چاپ اسکناس بدون پشتوانه و دوم آنکه ارز به قیمت بالاتری به بانک مرکزی بفروشد و بدین صورت پول بدون پشتوانه تولیدی را وارد بازار کردند و کاری کردند که تورم عملاً جامعه را به بن بست معیشتی بکشاند. پس تامین کسری بودجه از طریق افزایش نرخ ارز در همه دولت های ایران پی گرفته شده است. اکنون هم با توجه به این میزان از کسری بودجه دولت چاره ای جز افزایش نرخ ارز ندارد. اما با این وضعیت ناشی از رشد به حساب و کتاب ارز و بی ارزش شدن ریال روز به روز بخش بیشتری از جامعه به زیر خط فقر میروند. مردم استطاعت خرید برخی از اقلام اساسی و مایحتاج خود را ندارند. قیمت مرغ، تخم مرغ، حبوبات، برنج، روغن، شکر و همه چیز باعث شده است که ما با یک بحران روبه رو باشیم. مضافا رشد بی رویه مسکن و اجارهبها بار به شدت سنگینی بر دوش معیشت جامعه و مردم گذاشته است. حتی کاری به جایی رسیده است که چند خانوار در یک واحد مسکونی زندگی کنند. این خبری است که چند روز پیش منتشر شد. لذا شاید در نگاه اول اینگونه تصور شود که بانک مرکزی برای تامین کسری بودجه دست به افزایش نرخ دلار زد، اما اکنون تبعات آن بر دیگر بخشهای اقتصادی و معیشتی کشور به قدری جدی شده که عملاً از کنترل دولت خارج شده است.
از نگاه شما به عنوان یک اقتصاددان وضعیت نا به سامان اقتصادی کنونی به واسطه افزایش نرخ ارز و بیثباتی در این بازار و چالش های معیشتی شکل گرفته تا چه اندازه میتواند روی سرمایه اجتماعی کشور یعنی مسئله اعتماد مردم به مسئولین اثرگذار باشد؟
من پیشتر و به صورت اجمالی به این نکته اشاره کردم. مطمئن باشید اگر پل های اعتماد و ارتباط بین دولت، حاکمیت و نظام با مردم از بین برود قطعاً مشروعیتی برای آن حاکمیت وجود ندارد. متاسفانه وضعیت اقتصادی و معیشتی در کنار سوء تدبیرها، فساد گسترده، گسل اجتماعی و اقتصادی مسئولین با مردم سبب شده است که عملا سرمایه اجتماعی یعنی اعتماد مردم به مسئولین به حداقل خود برسد. لذا دولتها و مسئولین نمی توانند از مردم انتظار همکاری، همراهی، حمایت و پشتیبانی داشته باشند. پس اگر این اعتماد از بین برود به هر اندازه که مسئولین از طریق رسانههای وابسته خود بخواهند شعار حمایت از مردم سر دهند باز نمی توانند این اعتماد از بین رفته را ترمیم کنند. متاسفانه وضعیت به جایی رسیده است که اکنون جامعه کوچکترین اعتماد و توجهی به وعدهها، مواضع، سخنان و قول های مسئولین ندارند. لذا تا دیر نشده و این سرمایه اجتماعی یعنی اعتماد مردم به طور کامل از بین نرفته است باید مسئولین به فکر اصلاح اساسی و بنیادین سیاست، دیپلماسی و اقتصاد باشند. باید این اعتماد بازسازی شود. در رابطه با همین مسئله ارز ما شاهد گفته های خلاف واقع آقای همتی، رئیس کل بانک مرکزی بوده و هستیم. وی بارها عنوان کرده که ذخایر ارزی کشور بسیار مناسب است، اما روز به روز شاهد اوجگیری نرخ دلار بودیم. بنابراین اگر آقای همتی از همان ابتدا با شجاعت و در کمال صداقت واقعیت را به مردم می گفت و عنوان کرد که در خزانه ارزی برای عرضه به بازار وجود ندارد، شاید متفاوت از امروز بود. مسئولین به صرف این که این دست مواضع با واکنشی از سوی غربیها و به خصوص ایالات متحده آمریکا مواجه نشود، چون این سخنان میتواند یک پالس دلگرم کننده برای کاخ سفید باشد دست به دروغ پراکنی در جامعه می زنند و به این صورت بزرگ ترین سرمایه حاکمیت یعنی اعتماد مردم را از بین می برند. آقای همتی باید به مردم عنوان میگفت که به واسطه تحریمها، کاهش فروش نفت، سقوط بهای نفت در بازارهای جهانی، رکود اقتصادی ناشی از کرونا و دیگر مسائل در کنار فساد سیستماتیک، سوء تدبیر، مدیریت و بیثباتی اقتصادی ما با کاهش شدید ذخیره ارزی و چالش در عرضه دلار در بانک مرکزی مواجهیم. هیچ توجیهی برای دروغگویی به مردم و از بین رفتن سرمایه اجتماعی یعنی اعتماد جامعه از سوی مسئولین دولتی و فرادولتی در هر سطح و مقامی وجود ندارد.