۳ آبان سال ۱۳۷۲ شمسی، «ابوالقاسم حالت» درگذشت، ولی پیش از آن کارهای جالبی کرد و کارهای بزرگ کرد. خیلیها نمیدانند که یکی از مهمترین نوستالژیهای دهه ۶۰ کار اوست.
نامش «ابوالقاسم عبدالله فرد» بود و «حالت» تخلصش. در زندگی ادبیاش چون طبع دلنشین و ذوق عالی داشت در حوزههای مختلف سرک کشید و هر جا هم رفت گُل کاشت؛ غزل و مثنوی و قصیده و رباعی سرود و تذکره نوشت و ترجمه کرد و طنز هم نوشت. کسانی که در دهه ۷۰ نشریه طنز «گلآقا» را میخواندند، ابوالقاسم حالت را یادشان هست و البته در عالم طنز پُرکار بود و اسامی مستعار فراوان داشت؛ از «ابوالعینک» تا «خروس لاری» و «شوخ» و «فاضلمآب». جالب اینکه چون کارمند شرکت ملی نفت بود و در تهیه نشریات صنعت نفت هم فعال بود، میان همکارانش به «ملکالشعرای نفت» معروف بود. آدم باحال و باذوقی بود و فرهیخته بود و یک خاطره ماندگار و نوستالژی بزرگ هم برایمان به یادگار گذاشت پیشاز رفتنش.
ابوالقاسم حالت، ادبیات و طنز را چنین میپنداشت: «آنچه که در ادبیات گذشته مطرح بوده، اصلاح فرد بوده است اما امروز بیشتر برطرف ساختن مفاسد جامعه مطرح است، نه اصلاح معایب فرد. و طنز، یکـی از برندهترین حربهها در این میدان است». شعر طنزش در این حد است:
روزه آن نیست که این ماه بهعنوان رژیم
مالک چاق شکم گنده ما میگیرد
روزه آن است که با پیکر بیبنیه خود
مفلسی از سر ایمان و صفا میگیرد
روزه آن نیست که چون مرد ریاکار گرفت
میکند اخم و چنان سگ پر و پا میگیرد
روزه آن است که هر باربر گرسنهای
زیر بار غم و اندوه و بلا میگیرد
روزه آن نیست که آقای خبیثالوکلا
یا که سرکار خسیسالوزرا میگیرد
روزه آن است که بیرنگ و ریا در همه حال
مرد زحمتکش بیبرگ و نوا میگیرد